کد مطلب:313606 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181
بچه ی ناقص العضو شفا یافت
حجةالاسلام والمسلمین آقای سید ابوالفضل مدرسی، از سادات شریف و از حامیان مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام در حوزه ی علمیه ی قم، طی یادداشتی مرقوم داشته اند:
سال ها برای تبلیغ ایام محرم الحرام به شهرستان ورامین می رفتم. روزی برای كاری به مغازه ی یكی از دوستان رفتم. آنجا با سرهنگی بازنشسته، كه تقریبا 60 الی 70 سال از عمرش می گذشت، آشنا شدم. از هر دری سخن رفت، تا اینكه نام مقدس حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مطرح شد. سرهنگ بازنشسته گفت: من جریانی را كه با چشم خودم در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دیده ام برای شما نقل می كنم.
او گفت:
یك سال به كربلای معلی مشرف شدم. یكی از روزها كه توفیق تشرف به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را داشتم، ناگهان سر و صدایی شنیدم. وقتی جلو رفتم و دقت كردم، دیدم عده ای به ضریح حضرت چسبیده اند و التماس می كنند و عده ای هم با حالت غضب در گوشه ای ایستاده نظاره گر اعمال آنهایند. در این میان هم بچه ای به چشم می خورد كه فقط سر دارد و بقیه ی بدن وی تكه ای گوشت بیشتر نیست! پرسیدم: اینها كه به حضرت متوسلند چه افرادی هستند و آن عده ی دیگر كه كنار ایستاده اند كیانند؟ گفتند: آن عده كه به ضریح چسبیده اند و درخواست شفا می كنند شیعه هستند، و آن گروه دیگر اهل سنت. و علت هم این است كه دختر و پسری از این دو طایفه با هم ازدواج كرده اند و ثمره ی ازدواج آنان همین بچه است كه می بینی. گروه سنی شیعیان را تهدید كرده اند كه اگر این بچه خوب نشود، همه ی شما را می كشیم و الآن این شیعه ها آمده اند شفای بچه را از حضرت بگیرند.
سرهنگ سپس افزود: من در حرم مطهر ایستاده بودم، كه یك وقت دیدم آن بچه ی
[ صفحه 426]
علیل و مریض، كه یك تكه گوشت بیشتر نبود، شروع به حركت كرد و اعضای بدن وی همه سالم گردیده به شكل یك انسان طبیعی درآمد و شفا یافت و در پی آن، حرم مطهر یكپارچه پر از شادی و سرور و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم صلوات الله شد.
سال ها برای تبلیغ ایام محرم الحرام به شهرستان ورامین می رفتم. روزی برای كاری به مغازه ی یكی از دوستان رفتم. آنجا با سرهنگی بازنشسته، كه تقریبا 60 الی 70 سال از عمرش می گذشت، آشنا شدم. از هر دری سخن رفت، تا اینكه نام مقدس حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مطرح شد. سرهنگ بازنشسته گفت: من جریانی را كه با چشم خودم در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دیده ام برای شما نقل می كنم.
او گفت:
یك سال به كربلای معلی مشرف شدم. یكی از روزها كه توفیق تشرف به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را داشتم، ناگهان سر و صدایی شنیدم. وقتی جلو رفتم و دقت كردم، دیدم عده ای به ضریح حضرت چسبیده اند و التماس می كنند و عده ای هم با حالت غضب در گوشه ای ایستاده نظاره گر اعمال آنهایند. در این میان هم بچه ای به چشم می خورد كه فقط سر دارد و بقیه ی بدن وی تكه ای گوشت بیشتر نیست! پرسیدم: اینها كه به حضرت متوسلند چه افرادی هستند و آن عده ی دیگر كه كنار ایستاده اند كیانند؟ گفتند: آن عده كه به ضریح چسبیده اند و درخواست شفا می كنند شیعه هستند، و آن گروه دیگر اهل سنت. و علت هم این است كه دختر و پسری از این دو طایفه با هم ازدواج كرده اند و ثمره ی ازدواج آنان همین بچه است كه می بینی. گروه سنی شیعیان را تهدید كرده اند كه اگر این بچه خوب نشود، همه ی شما را می كشیم و الآن این شیعه ها آمده اند شفای بچه را از حضرت بگیرند.
سرهنگ سپس افزود: من در حرم مطهر ایستاده بودم، كه یك وقت دیدم آن بچه ی
[ صفحه 426]
علیل و مریض، كه یك تكه گوشت بیشتر نبود، شروع به حركت كرد و اعضای بدن وی همه سالم گردیده به شكل یك انسان طبیعی درآمد و شفا یافت و در پی آن، حرم مطهر یكپارچه پر از شادی و سرور و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم صلوات الله شد.